زینب سادات مامان زینب سادات مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

زندگی من،زینب سادات

[عنوان ندارد]

+سلام،ببخشید مزاحم میشم باز; هنوز تصمیم و نظرتون همونه؟ _ سلام خواهش میکنم آره فک کنم همونه برین دنبال نفرات بعدی. +فک کنین.مطمئن نیستید و دلیلتون زود بودنه؟و مخالفت ع.. و من...! _بدون فکر تصمیم گیری بهتره آره دلیلم زود بودن سنه.ع... و من...هم جای خود دارن.شما به فکر باشین که تا اردیبهشت ما یه عروسی بیفتیم:دی. +حس میکنم مطمئن نیستید.عروسی رو ایشالله! _عجب حسی ماشاالله!خودتون که ایشاالله عروسی رو گفتین پس دیگه چیه؟ +گفتم ایشاالله،نگفتم با کی و کی؟نمیدونم ولی حسم میگه بیشتر باید ثابت کنم اما دیگه چه جور ثابت کنم؟شما از چی مطمئن نیستید؟ _کِی که مشخصه همون اردیبهشت شخصیتش هم میتونم حدس بزنم نه شما ثابت کردین من لیاقت احساسات و شخصیت و...
16 بهمن 1391

رمزدار5

_ دور هر گونه مراسم ازدواج،عقد،خطبه و محرمیت و...رو تا 4 سال آینده خط بکشین چون هم من مخالفم هم خونوادم! اگر میتونید یه چند سالی صبر کنید وگرنه شما رو به خیر و ما رو به سلامت!اگرم قرار به صبر باشه هیچ رابطه ای نباید تو این سالا باشه!(ساعت نه و سی وهفت دقیقه صبح) _هنوز خوابین؟اس قبلیم به دستتون رسید؟(ساعت دوازده و نوزده دقیقه ظهر) +سلام،نه 10 بیدار شدم،آره رسید،منتظر بودم بیدار بشید نفهمیدم چی شد،یهو خیلی تند تند شدید.چه اتفاقی افتاد؟ _ محض اطلاعتون من اصلا نتونستم بخوابم یه کم فکر کردم از اون چیزایی که تو برنامم و تو ذهنم بود دور شدم یعنی با این کار دور میشم. +چرا؟ببخشید اگه نذاشتم بخوابید حق دارید حتما میخواید تا ارشد بخونید.بسیار ع...
12 بهمن 1391

10 بهمن...

دیدی چه روزی بود؟:| کمتر از یه ساعت دیگه تموم میشه ، هنوز سردرگمم و نمیفهمم! خدایاااااااااااااااااااااااااا چرا تکلیفم با خودم معلوم نیست؟:|:|
10 بهمن 1391

رمزدار4

_ اقای ع...خوبهشما دلتونو یه دل کردین،ولی من سر دو راهی ام هنوز،اون حسی که تو چت بود شاید مناسمش گذاشتم عادت ولی عادت نبود!به یه مشااااااااااور نیاز داریم فعلا. + موافقم شدید، به خاطر همین میگم مراحل وقسمتای بعدش قلب پولادی میخواد،مشاور نیازه، اما میخوام قبلش بدونم به کسی که اینحس رو داشتم او چه حسی به من داشته،البته اگه دوست داشته باشین. _پیامتون ناقص اومد(گوشیم هنگ کرد و خاموش شد فککنم واسه همین ناقص اومد) + الان واقعا نیومد. _چند ماهی میشد صدای اذون صبح رو نشنیده بودم ،دعام کنید! _نصفه هست اون دو تا _چرا منو تو تنگنا قرار میدین!اگه اغراق نکردهباشم همه چت ها رو چند بار مرور میکردم دوستام میگفتن این از پار...
10 بهمن 1391

رمزدار3

_ شاید اشتباه بدونین!!نکنه من..بهتون چیزی گفته؟یه بار یکی اومده بود نوشته بود تو و رو... با هم نسبتی دارید؟!یعنی من مونده بودم چی بگم؟ + من...حرفی نزده ولی سنگین تر شده!چند نفر حضوری یهم گفتن خبریه؟؟!! _ خوبه ما رو حضوری نمی بینن!من.. هیچی نمیگه حتی اون وقتی که که جلسه شما و به..و عل.. رو گفت خیلی راحت حرف میزد و یا حتی اع... +نظر خودتون چیه؟ _ نظر من؟! چی بگم آخه؟!اگه اون چتا نبود شاید این حس وابستگی و ...نبوداصلا من نمیدونم دارم چی میگم؟شما چی میگین؟ +منم نمیدونم،اما من هر چی خواستم بگم دل به دل راه نداره رسم زمونه و اینا باز اصرار شما!! _اکی!باشه یعنی دل به دل راه نداره؟!من اصلا نمیفهمم چی میگین خیلی دوپهلو حرف میزنین! + قلب پول...
10 بهمن 1391

رمزدار2

_ مگه هر رو... شا..؟!به قول منصور اون یکی رویام:دی!خدا قسمت کنه ما هم راس مخاطبین باشیم،من..زین پس با ترکان خواهد بود تا با ما. + کاملا صحیح میگید،راس مخاطب بودن گوشی من مهم نیست که، در ذهن راس باشید،آره دیگه من... رفت ،دیگه تنهایی و تک شدین. _ بلی کاملا صحیح. ما راس گوشی همین آرزو هستیم کافیه برامون،من... هم بود برا خودش بود ولی به قول شما تازه اس زدن و اینا انگار یاد گرفته! + اخرش کم آورد و اس دادن رو ترجیح داد،راس مخاطب خاص دردسر داره زیاد. _ کم آورد؟! نه بابا؟!ولی من میدونم عوض شده بود شب رفتش،معلوم نیست چی گفته بودین بعدش حال ما رو گرفت. + چیزی نگفتم بهش،سکوت،و خدافظ،همین بدون هیچ چیز!چی گفت بهتون؟ _دعوا کردیم سر هیچ و پوچ. قهر...
10 بهمن 1391

رمزدار

_ آرزوی دیوونه!مگه من بهت نگفتم وقتی امتحانات تموم شد بهم خبر بدی!واسه چی تا این موقع شب بیداری؟ (ساعت حدود 3 نصف شب) _ سلام،شرمنده از معایب سیو کردن شماره شماس!اشتباهی شد +  سلام;خواهش،حرصش نخورین قسمتی توش بوده;شاید ابتدا عذرخواهی 2 شب پیش بنده که خواب رفتم،معذرت -آرزو و ... کنار همند ،اون دفعه هم واسه همین اشتباه شده بود!شرمنده اگه فحش دادم تو اس،اون شبم که شما زیاد خسته بودین فک کنم! + آره اساسی،هم فکری و هم جسمی وحشتناک.تازگیا ظهرا خوابم نمیبره شبا تا 3 و 4 بیدارم 8:30 باز بیدار;اوضاعیه.سوال پیش اومده برام شما دیگه چرا؟ -بعد کنکورتون به یه استراحت اساسی نیاز دارین واسه عوض شدن روح و روانتون!قرص هم که میخورین دیگه هیچی! تو ...
10 بهمن 1391

همین جوری...

یه وقتایی همین جوری کشیده میشم سمت conversation های یاهوم!اصلا تازگیا قبل از اینکه inbox یاهوم رو ببینم مستقیم میرم سر اون:|:| + دیوونه چرا تصمیم خودتو نمیگیری؟:(( ++ خودم از کار خودم سر در نمیارم:|:|
9 بهمن 1391

قهـــر...

امروز فهمیدم قهـــرکردن هم بلدم:|:| +کَم کَم به نتیجه ای که نمیخواستم دارم میرسم:| آخه واسه چی اینقده قلبم تند میزنه:|: ++ دیشب تا 4 صبح بیدار بودم و قلبم تُند تُند میزد:)):(( +++خوشحال باشم یا ناراحت؟؟؟
8 بهمن 1391
1